مادرااااااااانه

خصوصی با خدا

خدایا انقد فشار نیار دارم خورد میشم صداش رو نمیشنوی عزیزم موندم از کجا به فکرت میرسه اینا رو نازل کنی درسته هیچی از حکمتت سَرَم نمیشه ولی از قدرتت خیلی سَرم میشه ها بیشتر از اینا ازت انتظار دارم یکمی ملایمتر رفتار کن نازنیـــم منکه با قضیه دیر و زود شدن کنار اومده بودم اصلا" خودم بهت گفته بودم صبر میکنم بازم اینهمه فشـــار لازم بود؟! هرکاری کنی بازم دوستت دارم مواظبه خودت باش ببخشید اگه نگرانت کردم ولی اگه باهات حرف نمیزدم میترکیدم       ...
21 اسفند 1390

من فقط لم داده بودم که.......

واسه خودم لم داده بودم که یهو تلفن زنگید و ما رو واسه جشن تولد یه نی نی دعوت کردن منم که سرم درد میکنه واسه تولد واسه خودم لم داده بودم که سر و کله حمید جونم پیدا شد اگه گفتین توو دستش چی بود یه بلیط تئاترکمدی موزیکال که مدتها بود جور نمیشد بریم و این یعنی 3ساعت خنده از ته دل واسه خودم لم داده بودم که خبر رسید یکی از دوستامون واسه تولد خانومش دعوتمون کرده و این یعنی 5-6 ساعت بترکون واسه خودم لم داده بودم که سونیا عزیزم sms زد "سلام نفس جونم خدا خواست و بالاخره جواب آزمایش منم مثب شد" و این یعنی یه دنیا خوشحالی برای من و ساعتها اشک شوق ریختن واسه خودم لم داده بودم که باز هم خبری خوش از خود بیخودم کرد که میگف...
7 اسفند 1390
1